shik-shad-mazhabi
آمدی باکهکشانی سرخ بر دوشی که باید... خوانده شد نامت "غزل-خورشید" در گوشی که باید... سال سال جنگ خندق بود و دانستی از اول: این سرآغازیست برخون سیاووشی که باید چند روزی تلخ مهمان باشد اینجا در زمین یا تکه ای از آسمان-مادر- و آغوشی که باید مرهمی باشد برای زخم غربت ،داغ شیعه جلوه ای از یاد از خاطر فراموشی که باید پرچم اعجاز بسپارد به دست آهنینت و بدوزد برتنت آز اشک تن پوشی که باید جوشن سم ضربه اسبان شود در روز آخر و کفن برپیکر صدپاره ، گل جوشی که باید داستانگوی دل تنگ تبار عشق باشد برمنار نی بخواند سبز چاووشی که باید آمدی در قرنها در قلبهای سرخ ماندی ای غزل پوش عطش آواز خاموشی که باید شعر از سرکار خانم مستشار نظامی
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |